بودنی به وسعت نیستی

ماییم ونوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی

بودنی به وسعت نیستی

ماییم ونوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی

بودنی به وسعت نیستی

در کوی نیک نامان مارا گذر ندادن
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را...

***
یاد پوتین‎هایی بخیر که مشکی بودند

اما از پس خود ذره‎ای تیرگی و تاریکی به جای نگذاشتند

و جاهایی رفتند که کفشهای دیگر جرأت

قدم نهادن به آنها را پیدا نکردند.

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۹۳/۰۹/۲۲
    ...
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
پیوندها

۱۱ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۶ دی ۹۲ ، ۰۰:۳۳
بازمانده



من برای خدا

در غیبتم!

و او قرن هاست

منتظر ظهورم

 نشسته است!


حاج اقای لاری زاده



۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۲ ، ۰۰:۱۶
بازمانده




این روزها من …

خدای سکوت شده ام خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا،خط خطی نشود !

سکوتی می کنم به بلندی فریاد . . .

فریادی که فقط و فقط خدا آگاه باشداز راز دلم

از این روزهای تنهایی . . . !

حسرت  که در این هجـــوم تاریکی

صدای دل هم به جایی نمی رسد !
۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۲ ، ۲۰:۲۱
بازمانده


می‌شـــود مــن بغــض کنــم ،

تـو بگـویـی : مـــگر خدایت نبــاشــد کــه تــو اینگــونـه بغـض کنـی ؟

مـی شـود مـن بگـویـم “خـدایـا ” ؟

تـــو بگـویـی : ” جــــــــــــــــــان دلــــــم …؟"



دلم برای ناز کشیدنت تنگ است...

تنگ...



۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۲ ، ۲۲:۴۴
بازمانده

خدایا:

کمی تقوا..

کمی بصیرت..

کمی اخلاص...

خدایا فقط تو...

ولاغیر.




موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۲ ، ۰۰:۰۲
بازمانده

میگفت باورم نمیشه میخوام پیراهن عزای حسین زهرا (س) را ازتن در بیارم .

  باورم نمیشه روضه های محرم و صفر تمام شد؛  بعد با یه صدایی آروم می گفت: باید کم کم خودمون را برای روضه های فاطمیه آماده کنیم.

" شهید حجت "را می گم سال گذشته که ماه صفر تموم شد این حرف ها رو می زد.



پ.ن:عاشقان شهادت و ولایت و...





موافقین ۲ مخالفین ۲ ۱۲ دی ۹۲ ، ۱۸:۴۲
بازمانده
نه یک سال پیر تر شدم؛نه یک سال بزرگتر و نه یک سال...

فقط یک سال به زمینی بودنم اضافه شد؛ یک سال به دنیایی بودن؛ یک سال به حریص بودن به دنیا؛ یک سال به غفلت هایم و...

به امیدو روزی ام که جشن تولدم رو سر مزارم که روشن نوشته شهید(ـــــــــــــــــــــ)گرفته بشه..

به امید روزی که به آرزوم رسیده باشم وخدا رو دیده باشم...فقط همین.


آه ای شهادت العجل...





پ.ن:به امید روزی که جانم فدای او شود...جانم فدای نائب او

پ.ن:امیدم به خداست ولاغیر...

پ.ن:ممنونم از همه دوستانی که تولد وسالروز زمینی شدن این بنده حقیر خدارو یادشون بود واز راه های مختلف تلفن وپیامک وایمیل و...تبریک گفتن.ان شالله که توفیق جبران داشته باشم.


پ.ن:التماس دعای شهادت.

 
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۲ ، ۱۴:۲۶
بازمانده
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۰ دی ۹۲ ، ۲۲:۱۶
بازمانده
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۰ دی ۹۲ ، ۰۰:۰۲
بازمانده


چند روزی بود حجت خیلی آروم و همش تو فکر بود و اصلا مثل همیشه تحویلم نمی گرفت!

یک شب برای نماز مغرب و عشاء رفتم مسجد، وارد مسجد که شدم دیدم حجت از نمازگزاران جدا و آخر مسجد نشسته و سرش پایینه و گریه می کنه منم به روی خودم نیاوردم و رفتم نماز خوندم بعد از نماز رفتم پیشش و بهش گفتم چه شده چه مشکلی پیش آمده؟

چیزی نگفت...!

خیلی اصرار کردم هیچی نگفت فقط می گفت امام زمان غریبه ...

قسم دادم گفتم بگو چه شده ؟

بعد از چند لحظه با اشکی که توی چشمانش حلقه زده بود گفت: بهت مبگم ولی به کسی نگو ...

گفت: یه روزی خونه بودم یکی در زد رفتم ، دیدم یکی از دوستان مداح بود بعد از احوالپرسی یه نامه بهم داد و رفت و گفت: هر وقت دلت تنگ شده این نامه رو باز کن وبخوان ..

چند شب بعد نامه رو باز کردم وخوندم همش از غریبی امام زمان بود منم به خاطر اون نامه حال وهوام عوض شده...


بعدش گفت ما خیلی بی معرفتیم امام زمان هستش و ما هیچ خبری از اماممون نداریم م خدا می دونه کچا خیمشو برپا کرده؟



راوی :کیامرث پیرمرادی




پ.ن:چقدر راحت نبود آقا برامون شده عادت...
اقایی که هر وقت چشمش به نامه اعمالم می افته با چشمان پر از اشکش به خدا میگه:
به من مهدی ببخشش!!

به خود خدا خجالت داره...
باید از این فراق میسوختم...امابجای سوختن فقط عادت کردم..

عادت...):


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۲ ، ۱۶:۲۳
بازمانده