گریه مجنون دلم...
شاید من وآسمان هم پیمان شده ایم
برای بغض کردن و نباریدن!!
شاید هم،من وهوا هم پیمان شده ایم
برای سرد شدن ودر جا زدن!!
ویا شاید هم، من وزمان هم پیمان شده ایم
برای رفتن ونرسیدن!!
انگار من وتو...
من و تو هم ،هم قسم شده ایم به اسم هم...
تو قرار من ومن بی قرار تو...!!
دلم به گلایه نمی رودچرا که هر چه هست از دلم هست
تومهرت بر خشمت غلبه دارد!!
وقتی نگاهت را به من میدوزی وبغضت را می خوری...!!!
می گویم:
حالم خراب است!!
با همه سختی روز گار کنار می آیم جز دلتنگی تو
نگاهم خیس است واماباز دلم نا آرام
خودم هم نمی دانم چه شده است مرا..!!!
جاده ها هم از پای در آمدند از این همه انتظار
واژه ها را در قفس ریخته ام
بال هایم را به زنجیر کشیده ام،
یک دست را جلوی دهانم می گیرم
وبغضم را فرو میخورم
ودست دیگرم را در یخ فرو می برم
که نشود غیر از تو کسی دلیل این غم را بداند
قرار بی قرارمن
شاهرگ های زمین از داغ باران پر شده ست
آسمانا ! کاسه ی سبر درختان پر شده ست
بالاخره آپ کردم به خاطر شماهایی که سر میزنین به حرفای دلم و هوای دلمو دارین . . .
تشریف بیارین صاحب خونه . . .